چه کسی از ساسی مانکن میترسد؟نویسنده: مسعود سالاری
این مقاله را که در بارهی برخی آهنگهای جدید نوشتهام در صفحهی 15 روزنامهی اعتماد ملی پنجشنبه 21 خرداد 88 چاپ شده، اما شوربختانه روزنامه به دلیل سیاستهای خود مجبور به حذف بسیاری از جاهای آن شده است. این متن بدون سانسور همان مقاله است:
آهنگ مبتذل و غیر مبتذل
یا
چه کسی از ساسی مانکن میترسد؟
تقسیمبندی آهنگها به "مبتذل" و "غیرمبتذل" در ایران، گونهای ارزشگذاری رسمی و نیمهرسمی است که تنها بر پایهی موازین اخلاقی عرفی (و نه الزامن قانونی) صورت میپذیرد. این نوع طبقهبندی که ارزیابی کیفیت هنری آثار موسیقی را عمیقن تحت تأثیر قرار میدهد، شوربختانه هنوز نخستین عامل در تعیین سرنوشت رسمی آهنگها و ترانههای امروز ایران است، به طوری که اگر آهنگی "مبتذل" ارزیابی شود، پیشاپیش محکوم به ممنوعیت اجرا و انتشار است و فرصتی برای دفاع کیفی از آن داده نمیشود.
اصطلاح دیگری که امروزه برای تمییز موسیقی "مبتذل" به کار میرود "موسیقی لوسآنجلسی" است که فاقد هر گونه سنجهی کیفی هنری است و در نهایت میتواند فقط نوعی تعریف برای خاستگاه جغرافیایی این آهنگها باشد یا دست بالا نوعی تفکر موسیقی ایرانی دور از وطن را منعکس کند. این نگاه مطلقگرا، گر چه برای دادن مجوز به آهنگها موازین کیفیتی قانونی و رسمی خاص خود را دارد، ترانهها و آهنگهای بسیاری را مجاز، یعنی "غیر مبتذل" ارزیابی میکند که شاید تنها واجد حد اقل ارزش هنری باشند و دست کم در سطح زبان ترانه یا شعر، بسیار ضعیف به نظر برسند.
از سوی دیگر، بسیاری از ترانههای فارسی که عمدتن از ینگ دنیا به دست جوانان ایرانی میرسند و در میان آنها برخی متضمن کارهای نو، شعرهای برجسته و موسیقی درخشان هستند، تنها با برچسب "لوسآنجلسی" برگشت میخورند و مجال رسمی برای آنها در کشور خودشان پیدا نمیشود. همهی ما بارها از رادیو و تلویزیون ترانههایی با ظاهر نئوکلاسیک شنیدهایم که مخصوصن در شعر آن که دقیق میشویم، مطلقن معنایی در نمییابیم. به این بیت بیمعنی در یکی از ترانههای پر تکرار این سالها دقت کنید:
"این منم دلواپس بود و نبود
از غم ای کاشها چشمم کبود!"
در عوض گزارهها و ابیاتی چون شعرهای زیر با نام مطلق ترانهی "لوسآنجلسی" یا "مبتذل" غیر مجاز محسوب میشوند:
"... میخوام همین ترانه رو، رو صحنه فریاد بزنم
نقابمو پاره کنم جای خودم داد بزنم ..."
جالبتر از همه رویکردی ناشی از دورویی و تبعیض است که نسبت به صدای خوانندگان لسآنجلسی در نظام فرهنگ رسمی ما وجود دارد. در حالی که حساسیت شدیدی نسبت به پخش صدای این خوانندگان نشان داده میشود، صدای بدل همان خوانندگان ولو با شعر یا اجرا و پرفرمانس بسیار ضعیفتر مجاز است!
گذشته از فیلترهای رسمی، یک مقاومت عملی هم در برابر کارهای جدید آهنگسازان و ترانهسرایان جوان وجود دارد که بخشی از آن به طور کلی به رویکرد سنتی آنان به دفع هر چیز تازه و ترس از به هم خوردن شرایط موجود برمیگردد. بدتر از همه آن که، شکلِ عمومن سازمان یافتهی این نگاه دافع و مقاوم، بیشتر در نزد روشنفکران و خواص اهل فرهنگ، و در این جا اهل موسیقی و شعر دیده میشود.
اخیرن در میان هنرمندان آهنگهای مردمی یا پاپ (Pop) خوانندگانی با گرایشهای مدرن رپ و راک که اصطلاحن به آنها زیرزمینی میگویند، با اقبال وسیع جوانان روبهرو شدهاند (ذکر این نکته ضروری است که موسیقی زیرزمینی یا Under ground بر خلاف آنچه برخی معتقدند به معنی موسیقی مخفی و پنهانی نیست، بلکه بنا بر تعاریف قاموسی گونهای موسیقیِ عمومن اعتراضیِ غیر رسمی است که در همه جای دنیا وجود دارد و به همین نام خوانده میشود). گروههایی همچون کیوسک و ساسی مانکن و غیره از همین دست گروههای جدیدی هستند که در ایران به وجود آمدند اما به رغم اقبال فراوان در میان جوانان و نوجوانان، عملن از سوی اهل فن به ویژه هنرمندان موسیقی و شعر، جدی گرفته نمیشوند. در محافل و مطبوعات نیز شنیده و خواندهایم که گروهی از منتقدان محافظهکار تا حد صدور عزای عمومی برای فرهنگ به دشمنی با این گروههای جوان برخاسته، یا در خوشبینانهترین حالت در مورد آنها توطئهی سکوت به کار بردهاند. برای تحلیل رویکرد جوانان به این گروههای تازه و قهر منتقدان با آنها، شاید به دلایل جامعهشناختی نیاز بیشتری باشد، ولی حداقل بررسی شعر (Lyrics یا Paroles) این آهنگها کمک شایانی به درک بهتر نوآوری این هنرمندان و ارزش کار آنها میکند.
به عقیدهی نگارنده، مهمترین ویژگی این ترانهها شعر آنها و مهمترین ویژگی شعر آنها زبانشان است. از نظر مفهومی، شعر این ترانهها برگرفته از واقعیتهای روزمره و عمومی یا ویژهی نسل جوان و نوجوان است و زبانشان از زبان کوچه (Langage quotidien) و اصطلاحات و تعبیرات خاص همین قشر (Jargon) سرچشمه میگیرد. شعرهایی هستند سهل ممتنع، یعنی در هنگام شنیدن به نظر ساده میآیند، اما وقتی میخواهید سطری چون آنها بنویسید درمییابید تا چه پایه خطیرند: نه تقطیع هندسی شعرهای کلاسیک را دارند، نه وزن و بحور عروضی و کوتاه و بلندی (Métrique) مصاریعشان قدمایی است و نه قافیه و ردیف را به شیوهی سنتی به کار میبرند، در عین حال روی آهنگهای کلاسیک و ضربی (cadencé) به شدت جفت و جور میشوند و انتظار سنتی شنونده برای شنیدن قافیهی مطلوب را برآورده میکنند و در نهایت به دل مینشینند. قافیه در ترانههای ساسی مانکن مثالزدنی است. به این گزارهی چند خطی از میانهی یکی از ترانههای این گروه دقت کنید:
"... یه ماشین و / دو تا خونهی درندشت و / پول چکهای بیبرگشت و / بدم بزنی تو رگ و یه آب روش! /
یه بار بوش / زنگ زد و گفت ..."
بازی جابجایی قافیهی "روش" و "بوش" در حالی که هر کدام در یک گزارهی جداگانه آمده جالب است. قافیهپردازیهای به شدت امروزی در برخی شعرهای دیگر این گروه هم حیرتانگیز است:
"بین همه باز بیست تو میشی / واست میخرم یه میتسوبیشی"
این شعرها درونمایهها و واژگانی بسیار روزآمد دارند که گاه غیر نسل جوان به سختی آنها را میفهمد. دوستی با تعبیر شاعرانهی پرظرافتی میگفت واژگان ترانههای ساسی مانکن آن قدر به روز هستند که میترسم از زبان جلو بزنند! کاربرد واژگان و عبارتهای امروزی چون "داف"، "پیچوندن"، "عمرن"، "سولاریوم"، ساکشن"، "بلوتوث"، "توپه"، "کلاس زبان"، "بزن زَنگو!" ومثل اینها، جسارتی میخواهد که در تاریخ موسیقی ایران کمتر سراغ داریم.
به کار گیری مفاهیم امروزی در این گونه ترانههای نوآور محدود به واژگان و عبارتها نیست. در این ترانهها گاه از یک مفهوم روزمره یا یک درونمایهی دستنخورده ولی آشنا چنان استفاده میشود که شنونده را به وجد میآورد:
"تنت بین همه تنا شده یه چی جدید
بذار طعمشو بپرسم، - بهم بگو! – حمید؟!" ("حمید" با لحن آن تبلیغ معروف تلویزیونی خوانده میشود)
یا:
"میگی یهشنبه اس، خوب منم پلاک فردم"
یا:
"تو سرما هم بیکاپشنی
تو خوشگل بیساکشنی"
و بالاخره:
"نرو با اون پسره که پرشیا داره!"
در این دنیای واژگان نو، تعبیرهای نو و بوطیقای نو، تصویرسازیها و طنزپردازیها هم دیگرگونه و نو میشوند:
"من با حسین اومدم پس لباتو نصف کن!"
یا:
"سیندرلای منی ولی کفشاتو پیچوندی!"
یا:
"لبات شیرینه ولی من قند خون دارم
من میمیرم واست ولی هف تا جون دارم"
به جز ساسی مانکن ، در ترانههای گروههای دیگر موسیقی زیرزمینی هم نمودهای این گرایش مدرن دیده میشود که هر یک به سبک خود و با زبان کمابیش امروزین لحظههای بدیع و جالب توجهی را میآفرینند. گروهها و خوانندگانی مثل "کیوسک" که درونمایهی ترانههایش اغلب برگرفته از واقعیتهای به شدت ملموس و عینی و در عین حال روزمره و روزنامهای است ("غیرت سیبزمینی، توسعه سبک چینی")، نیز گروه "آبجیز" که شکل تازهای از موسیقی زنانه مبتنی بر نگاه زنانه و نگاه به زن را بازتاب میدهد ("مرد که گریه نمیکنه"، یا "صورتش تو آفسایده")، تا "هیچکس" که متعهدتر، اجتماعیتر و اعتراضیتر مینماید ("ما تو خیابونیم آشغال به ما سر بزن") هر یک به شیوهی خود کارهای درخور تحسینی آفریدهاند که استقبال جوانان از آنها نشان از تحولی ژرف در سلیقهی موسیقایی جامعه دارد. در این گونه ترانهها، امرِ به شدت واقعی و ملموس طی یک فرآیند کلامی-هنری به سطح "غنایی" ارتقا داده میشود و به حوزهی معنایی جدیدی سرایت میکند. به همین دلیل هم هست که الزامن نمیتوان به صرف کنار هم چیدن واژهها و گزارههای امروزی به فرم چنین ترانههایی دست یافت.
انسانها برای تجربههای عینی و ذهنی خود، از غذا گرفته تا سیاست و قاشق و کتاب و ازدواج، مفهومسازی میکنند و هنری که تجربهی مفهومسازی انسانها را به کار میگیرد بیشتر مقبول مخاطبان میافتد، چون مردم در آن هنر تجربهی مفهومسازی خود را باز مییابند. هدف این نوشتار به هر روی آن بوده است که توجه اهل فن را به اهمیت گرایش نوینی در موسیقی جلب کند، گرایشی که به زعم نگارنده به نا حق و شاید به دلیل عدم نگاه عینی به پویایی زبان از سوی همان اهل فن تاکنون نادیده مانده و بسا پیش پا افتاده یا به تعبیر رسمی "مبتذل" انگاشته شده است بی آن که مورد مداقه ناقدان و موشکافی منصفان قرار بگیرد.
مسلمن ارزش این ترانهها به مصداق "عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگوی" همیشه قابل بحث و مطرح شدن بوده است. از سوی دیگر شاید بسیاری از این آثار نمونهی کاملی از تئوری کاربرد زبان روز را ارائه نکنند و الزامن شاهکار موسیقایی نباشند، چه درون همین آهنگها هم لغزشهای زبانی و فنی دیده میشود. اما هیچ تردیدی نیست که نفس این حرکت به سوی آزادی ذهن و رهایی از التزامهای سنتی، شاهکار است.
نفی تجربههای نوین در موسیقی به بهانهی نامفهوم بودن واژگان و تعبیرهای امروزین آن، رویکردی محافظهکارانه و ناشی از ترس است که هرگز خلل و تأخیری در ماهیت پویای زبان به وجود نمیآورد. اگر ما از فهم زبان روز عقب میافتیم، مشکل زبان نیست، مشکل ماست.
مسعود سالاری
تهران، 15/3/88
.
.
سالهائی پیش رو هست
با امپراطوری سبک او