دوشنبه
Ziba Karbassi
«با فصلها غریبه‌ایم»
.-
شعر«خنچا»همراه با صدای شاعر/زیبا کرباسی
-
.
برای شنیدن شعر با صدای شاعر اینجا را کلیک کنید
-
برای دیدن کلیپ «خونچا» به اینجا بروید
.
خُنچا
زیبا کرباسی

کیف چرمی سیاه------نرم و شانه خواه
سراسیمه هم‌سالها
----سراسرِ باریکِ پر پیچ و خم چین و ماچین
روشن و تاریک------فرق پستانها و فر کمر را پر می‌کرد
مثل موهای پر پشت بلندم-----باخ
در جیب کوچکش کتاب محبت
بالینی مادربزگ، شهریار و مابقی----حک سینه‌ام
تا به وقت آمدن با انگشتانت روی آن ام‌ یجیب بخوانی
روی موهای پر پشت بلندم---باخ
کفشهای هلندیت را پا کنی
سوار باد---پله‌های--موج را یکی دوتا
دریا را تا کنی---کنار برسانی---کنار هم
توی بشقاب بپریم---تنگ هم قاب و ها...
لبهایت از نوک نارنجی کفترها شاد و
سیگار قهوه‌ای چاق کنی از قوطی بلغاری
با هوای موهای پر پشت بلندم---باخ


کیف پول کهنه‌ای هستم با نگین‌های سپید و صورتی
تا صورتی سرخ کنی در آینه جیبی‌ام که جای چشمهاش دراین حاشیه هنوز کم رنگند
می‌لنگند با سکه‌ها و لکه‌های قدیمی
اسکناس خیری که قرار است کنار هم سبزتان کند
تا کنار بزنی---موهای پرپشت بلندش را---باخ


خودکار چوبی فرزی برای هواها ی چسبناک
به‌وقت فروشدن‌های داغ و وحشی آخ آخ
پیپی ظریف---میناکاری اصفهان
هم‌نشین سالیان پر رمز و راز بودا تپل خان
پکی بزن---عقلت شیرین شود
زیر موهای پرپشت بلندم---باخ

چُهره‌ای تور تونکی‌ام---جیکیلی معجریم وار---بیردار یول نفس چکماقا
گیزیل گوله باتمیش---گلون هاوسی آرامدا
دیلوی دولاندیر ایسی ایسی---دار---دامان---یرلره
سن منی باساندا باقروا---گیز اوردا---هن هن هن
اوزون زورلی ناز ساچلاریله---باخ

چند سی‌دی باحال از صدای کم---ماریا--کریستینا--آنابلا
تا چراغانی‌ات کنند در شبهای نازآلوده من کوسدوم من گتدیم دایوخام من
اوزون زورلی ناز ساچلاریمنان اوزاخ---باخ

جعبه چوبی کنده‌کاری کار اورشلیم با ستاره‌های داوود ریخته در شش جهتش
شانه سرم با پرهای لرزان سپید و سیاه
نسیمی شود---بیابیا می‌ریزد از آن لابلا
لابلای موهای پرپشت بلندم---باخ

صابونی با عطر گلهای سمندر برای شستشو
برت می‌گرداند به آغاز شانزدهمین پاره پیش از آنکه.... بیایی

شمع سرخ کوچکی هم‌سوی و سوسوی شبی خم تا آغوش
عریان بغلتیم با سپیده‌دمش
از موهای پرپشت بلندم---باخ

سنگی سیاه از عمقش آواز گلهای پنچ‌ پر و باران
به صبر نشسته گوش تا گوش
تا شاهد خنده‌های بازیگوش ما به‌ ریش هجران---هاها...

می‌رسیم به قابی تنگ
سالها آفرودیت دلتنگ از تماشای زیبایی غریبم آن تو دق می‌کرد
از شباهتهای قریب و پنهان شکایت
آویزان گوشه‌ای بالای گوشم---در اتاق خواب سه‌گوش---گوش
اتاق خواب!
اتاق خواب: من مکان امنی هستم تا عشاق در آن شب را با بوس و کنار به پابوس صبح ببرند
اتاق خواب---سنون پراخ ایستهلی قوینوندی جانیم---اُلمادی
نشد نه
من هرگز اتاق‌ خواب نداشته‌ام
آخ
موهای پرپشت بلندم---باخ
شنیدم آفرا از خشم شیشه قابش را شکسته بود

می‌توانی در خطوط تنش بتنی
تن آنجاست
خطی از دست خط نرمم---زیر تنظیف
زیر خش خش شکننده کاغذی نازک
آهسته پرده را بزن
برس به کلمه که جادوست---هم جاست---هم دوست
و تنها دوست اوست
خاک آنجاست
باد و آتش و آب هم اوست
نفس آنجاست
بندبند کفن پوشیده
درهم خیلی خفن می‌تپیم
نافم به نامت می‌برد
فریاد و گوش شب کر
همه حسابها را پای این بیدمشک بنویس---در عصری خمار
با هوای فوبیک کافه «لامر»
پریده روی میز رنگ پریده
قل خورده تا سنگفرش---رفته تا عمق
با نیم وجب سرخی چاه را می‌ترساند
سنگین و کر همه حسابها را پای عشق ..ها
برس دربدر به چند کتاب و مجله
جایی نفس گره خورده گُر گرفته پشت شیشه‌ها
جایی دیگر بی گله آمده‌ام اینجا---شعر آمده---چرا نیامده‌اید
اینهم چند نخ از موهای پرپشت بلندم---آخ‌خ‌خ---کندم.

-
-
-
-
-
-

1 Comments:
Anonymous مهر said...
من این شعر زیبا را خیلی دوست دارم ...
..
..
..
اتوبوسی تر از دراز ِ زنده کشانم و او
آویزان از بالاخانه ی نگرانم ...

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!