پنجشنبه
زندگی‌نامه/ چهره خانه (قسمت سوم) دکتر اسماعیل نوری‌علا
در اين آخرين روزهای 64 سالگی می بينم که باقی ماندهء عمرم دارد مثل برق می گذرد. عادت کرده ام که روزهای رفتهء تقويم را با قلمی سرخ رنگ خط بزنم.

ادامه مطلب

برچسب‌ها: , , ,

4 Comments:
Anonymous ناشناس said...
ما را در خماری گذاشتی دکتر جان. منتطر چهارمیش هستیم. زت زیاد

Anonymous ناشناس said...
خدمت دکتر نوری علائ عزیزم سلام و احترام فراوان دارم.دوست دارم امروز نظرتان را راجع به شخصیت و شعر بیژن الهی بدانم و این که چه خاطراتی از ایشان دارید؟روی ماهتان را از دور می بوسم.

Anonymous ناشناس said...
خدمت دکتر اسماعیل نوری علائ عزیزم سلام و احترام فراوان دارم.مایلم امروز نظرتان را درباره شعر و شخصیت بیژن الهی بدانم.و اینکه چه خاطراتی از ایشان دارید؟روی ماهتان را از دور می بوسم.

Anonymous ناشناس said...
با سلام خدمت دوستی که نظرم را دربارهء شعر بيژن الهی پرسيده اند عرض می کنم که من او را يکی از پراستعدادترين و پر تخيل ترين و استوارنويس ترين شاعران جوانی خود می دانم. اما اعتقاد داشته و دارم که هنر اگر از جهان واقعيت خيلی دور شود يا به بازی تبديل می شود و يا به هذيان. اولی را بلائی می دانم که بر سر يدالله رویایی آمد و دومی هم آفت شعر بيژن شد. بخصوص که در هر دوی اين نحله ها يک پس زمينهء عرفانی هم ديده می شود که در همه تاريخ بلای جان هنر بوده و فقط وقتی کارائی داشته که با زندگی اجتماعی در ارتباط قرار می گرفته (مثل مورد حافظ). بهر حال من شعر بيژن الهی را پرشی به سوی قله می بينم که در ميانهء راه به سقوط انجاميد و تمام شد

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!