جمعه
همجنس‌گرا، باشی دگر؟
همجنس‌گرا، باشی دگر؟
شاهرخ رئیسی

من نوشته‌های دوستان عزیز فرهنگ، داریوش، تیزبین و همزاد را خواندم. بسیار خوشحالم که سرانجام بحث مهم واژه «دگرباش» و کوئیر درگرفت. به اعتقادم این بحث از دو نظر در شرایط کنونی جامعه ما مهم است:
۱-به پیشبرد گفتمان جنسی کمک می‌کند
۲-از اساسی‌ترین موضوعات است در عرصه گفتمان جنبش همجنس‌گرایان و اقلیتهای جنسی(هموسکشوال‌ها،بای‌سکشوال‌ها،ترانسجندرها).
جنبش همجنس‌گرایان ایرانی در مقایسه با جنبش جهانی همجنس‌گرایان که سابقه ۱۰۰ ساله دارد عمرش از ۲۰ سال تجاوز نمی‌کند. این جنبش باید به دو نکته توجه داشته باشد:اول آموختن از جنبش همجنس‌گرایان غرب و دوم اینکه در عین آموختن از تاریچه و مباحث تئوریک جنبش‌های همجنس‌گرایان غربی، به شرایط خاص محیط ایرانی توجه داشته باشد تا بجای کپی‌برداری صرف از مباحث جامعه غرب راه ضروری خویش (گفتمان و تاکتیک و استراتژی لازم خویش) را بیابد یا بسازد. اکنون روشنفکران و احزابی در کشورهای غربی (مانند هلند) هستند که از پائین آوردن سن برقراری ارتباط جنسی (از لحاظ قانونی در بسیاری کشورهای غربی حداقل سن لازم برای نزدیکی ۱۸ سال است) صحبت می‌کنند. آن‌ها معتقدند که چرا یک پسر یا دختر مثلا ۱۶ ساله نباید حق عشق‌ورزی با معشوق مثلا ۲۰ ساله‌اش را داشته باشد؟ در این بحث برخی از سازمان‌های همجنس‌گرایان نیز شرکت کرده‌اند و از این تز و پیشنهاد (پایین آوردن سن قانونی ارتباط جنسی) دفاع کرده‌اند و این حق را برای نه تنها دگرجنس‌گرایان بلکه همجنس‌گرایان نیز ضروری و اجرایش را لازم می‌دانند. این حرکت و موضع‌گیری شاید برای یک سازمان یا روشنفکر هلندی یا کانادایی نتایج مثبتی به همزاه داشته باشد اما مطرح کردنش در محیط ایرانی توسط یک فعال حقوق همجنس‌گرایان می‌تواند نتایج منفی ببار بیاورد. در کشور ایران به‌دلیل عدم اطلاع‌رسانی اساسی، هنوز اکثریت مردم تفاوت میان همجنس‌خواهی (هموسکشوالیتی) ونزدیکی با کودکان (پدوفیلی) را نمی‌دانند و این هردو را به غلط یکی می‌پندارند. اگر به اعدام‌های سال‌های اخیر همجنس‌خواهان در ایران دقت کنیم در خبرهای منتشر شده از خبرگزارییهای دولتی کلمه «لواط» (اسم عمل جنسی بین دو همجنس مرد در اسلام) را با یک واو عطف در کنار «تجاوز به کودکان» در زمره جرایم فرد مجرم می‌خوانیم و یک مثال مهم اعدام ایاز و مرهون در مشهد است. در چنین شرایطی یک آگاه به مسائل جنسی و یا فعال حقوق بشر می‌بایست هر چه بیشتر به مسائل مهم پایه‌ای و ابتدایی چون تعریف همجنس‌گرایی، تفاوت همجنس‌گرایی با پدوفیلی، نشان دادن نابسندگی عقاید روانکاوان کلاسیک مانند فروید درباره انحراف دانستن همجنس‌طلبی، حقوق بشر، ارتباط حقوق همجنس‌گرایان و دموکراسی و غیره بپردازد. به صرف توجه به نظریه کوئیر و نگره‌های پست مدرن نمی‌توان به سراغ معضل کشورهایی چون ایران و افغانستان و عراق و عربستان و دیگر کشورهای مسلمان رفت و راهگشای بحران آن فرهنگ‌ها شد.
دوست گرامی تیزبین در پایان مقاله خواندی‌اش که حقیقتن به برخی نکات مهم اشاره کرده است اما با بی‌انصافی در حق روشنفکران و کار روشننفکری می‌نویسد:
«در حوزه زبان و بحث های آکادمیک، وروشنفکرانه احتمالآ واژه ” کوئیر” و مختصات روشنفکرانه ی چپ گرایانه آن می تواند برای خیلی ها خوشآیند باشد و هیچ مشکلی نیست که همجنسگرایان روشنفکر در مباحث و پلمیک های خود با دیگران (با احتیاط) آن را بکار گیرند اما برای همجنسگرایانی که با توجه به واقعیت های زمینی و در درون سنت و فرهنگ حاکم خواهان طرح مسائل خود هستند، بازده چندانی نخواهد داشت. چه فعالان حقوق همجنسگرایان در پی اصلاح ذهنیت روشنفکران نیستند بلکه خواهان تاثیر گذاری بر عامه مردم اند بهمین دلیل در انتخاب صحیح واژه ها و کلمات باید دقت بیشتری بخرج دهند. بله واژه کوئیر وسوسه برانگیز است بخصوص برای آرمانخواهانی که کاری به واقعیت های زمینی ندارند اما این در عمل مشکلی را حل نمی کند.====»

به گمانم در این نوشته دو خطای بزرگ هست:
نخست اینکه روشنفکران را جدا از مردم می‌داند، درحالیکه، روشنفکران و کار روشنفکری جدا از مردم و نیازها و بحران های آنان نیستند و دوم اینکه اگر با تعهد روشنفکرانه بخواهیم به معادل‌گذاری «دگرباش جنسی» بجای کوئیر نگاه کنیم این معادل‌گذاری بیشتر نشان از گیجی و شلختگی در عرصه زبان دارد تا تفکر و کار روشنفکری و دلیلش را در پایین توضیح خواهم داد.
یکی از مهمترین خصوصیات «کار روشنفکری» اینست که توجه به نیازها و بحران‌های دوران و محیطش دارد و سعی می‌‌کند برای این بحران‌ها از طریق کار فکری و نظری راه‌حلی بیابد و یا لااقل بحران و ابعاد آنرا بشکافد و شرح دهد. چنانچه نوام چامسکی در یکی از سخنرانی‌های خود در سال ۲۰۰۲ در تعریف روشنفکر می‌گوید:«روشنفکری حرفه‌ای است که در آن شخص با به‌کار بردن نیروی خرد خویش موضوعاتی را پیش می‌کشد که بشریت به‌ آنها نیازمند است.» روشنفکر به این معنی و کار روشنفکری در این راستا را من نه تنها جدا از مردم و اجتماع نمی‌دانم بلکه ضروری زیستن انسان‌ها در دنیا هم قلمداد می‌کنم. اما دلیل اینکه چرا دگرباش معادل نادرستی برای کوئیر است: دگرباش اسم مرکبی است که از دو جز دگر و باش ساخته شده است. باش از بن مضارع فعل بودن می‌اید و دگر یعنی غیر (غیرِ چه چیز؟). کلمه باش که بن مضارع بودن و باشیدن است همچنین با شکل فعل امر باش هم ظاهری یکسان دارد.در معادل‌گذاری برای کلماتی چون کوئیر که پسزمینه فلسفی دارند می‌بایست مترجم به معانی فلسفی واژه در هر دو زبان مبدا و مقصد توجه و تا حدی احاطه داشته باشد. بن مضارع مصدری باش در کلمه دگرباش و بکار بردن دگرباش بجای همجنس‌خواه، ذهن را به تعریف‌های ذات‌باورانه از همجنس‌خواه و همجنس‌گرایی سوق می‌دهد و این کاملا در جهت مخالف تلاشی است که پیروان و نظریه‌پردازان کوئیر مد نظر قرار داده‌اند. می‌توان همچون مهدی همزاد نویسنده دیگر حاضر در بحث با تفسیر تیزبین از کوئیر مخالف بود (هرچند منهم مانند تیزبین نیاز و ضرورت فعلی جنبش همجنس‌گرایان ایران را نسخه پیچی از نوع کوئیر نمی‌دانم) و یا حتی با آوردن دلایلی منطقی کوئیر و نظریه آنرا قابل تبیین و مفید برای همجنس‌گرایان ایرانی و جنبش آنها دانست و یا با نظر درخور تعمق داریوش برادری که از تلفیق نگاه‌ها و فرهنگ‌ها می‌نویسد هم آوا شداما نمی‌توان انکار کرد که اکثر نظریه‌های فلسفی پس از نیچه در قرن حاضر و بخصوص پست مدرن‌های فرانسوی و نظریه‌پردازان کوئیر با دیدگاه ذات باوران(Essentialism) و ذات‌باوری نه تنها سازش که سرجنگ دارند. ذات باوری معتقد است که همه باشندگان و هستندگان دارای ویژگی‌های ذاتی (بنیادی و ماهوی) هستند. ویژگی‌هایی که ثابت است و قابل‌شناخت و تعرف‌پذیر. از نظر ذات‌باوران خصوصیات هر چیز بر دو دسته‌اند: ۱-ذاتی ۲-اتفاقی
خصوصیات ذاتی آنهایی هستند که تغییرناپذیرند و اگر حذف شوند دیگر آن چیز وجود نخواهد داشت. مثلا وجود سیستم عصبی و دستگاه گوارش برای انسان. نمی‌توان انسانی تصور کرد بدون دستگاه گوارش و سیستم عصبی. در عین حال خصوصیاتی هستند که نه ذاتی بلکه به عقیده ذات‌باوران «اتفاقی» هستند. مثلا حس بینایی یا گرایش جنسی خاصی چون همجنس‌گرایی. اگر حس بینایی را از کسی بگیرند آن شخص هنوز انسان محسوب می‌شود و بود و ماهیتش تغییر نمی‌یابد و نیز اگر میل جنسی کسی را حذف کنند (فرض محال) بازهم انسان است و ماهیتش تغییر نمی‌یابد.
پس بنا به اعتقاد یک ذات‌باور همجنس‌گرایی و گرایش جنسی صفت «اتفاقی» انسان است و نه «ذاتی» و آنطور که کلمه دگرباش به ذهن متبادر می‌کند کسی به خاطر داشتن آن میل و گرایش جنسی باش و بودش تغییر نمی‌یابد و غیر و دگر محسوب نمی‌شود اما مشکل این معادل‌گذاری جای دیگری است که خطایی است بزرگ‌تر. کوئیر همانطور که تیزبین اشاره می‌کند در تعریف اقلیت‌های جنسی به پدیده‌های زمان و زبان توجه دارد و تیزبین می‌نویسد:«ضعف دیگر واژه ” کوئیر” این است که تنها ناهنجاری را پاس می دارد، هویت سیال را می پذیرد و سکشوالیته را امری اجتماعی معرفی می کند نه طبیعی و ذاتی». تیزبین به نکته مهمی در نگاه کوئیر و اصلا نگاه بخش‌ عظیمی از فیلسوفان پسامدرن اشاره می‌کند. تیزبین البته در این اشاره موضعی نقادانه دارد و با این سیالیت تعریف چیزها توسط پست‌مدرن‌ها موافق نیست. بسیاری از فیلسوفان و اندیششمندان معاصر هستند که با این نگاه و تعریف‌ها مشکل دارند و ایرادهای مهمی از آن می‌گیرند و البته پسامدرن‌ها نیز انتقادهای سختی از ذات‌باوران و تعریف‌هایشان کرده‌اند که نمی‌توان از کنار آنها گذشت. اندیشمند برجسته ایرانی بابک احمدی در واپسین کتابی که تا کنون از او منتشر شده است، «کار روشنفکری» می‌نویسد: «ذات‌باوری استوار به پیشنهاده‌های اثبات‌ناشده و نادقیق فکری و فلسفی است. ارائه تعریف‌های ذات‌باورانه به معنای کوشش در حل مسائل به یاری حکم‌های قطعی و همیشگی است (غیره تاریخی). چنین تعریف‌هایی به طور معمول بحث فکری را متوقف می‌کنند و سازنده توهم دست‌یابی به پاسخ نهایی می‌شوند، در خدمت ساختن نظام‌های فکری در می‌آیند و به نوبه‌ی خود وجودشان را مدیون خواست ساختن نظام هستند. نیچه گفته بود:«من به تمام نظام سازان بی‌اعتمادم. خواست یک نظام بی‌صداقتی است.»(کار روشنفکری-بابک احمدی-ص۳۵). بابک احمدی خود در این کتاب که کوششی‌است در نوع خود بدیع و بی‌نظیر از همان ابتدا اعلام می‌کند در ارائه تعریف روشنفکر به نگاه ذات‌باوری معتقد نیست و سعی کرده «کار روشنفکری» را با توجه به مباحث جدید و اهمیت گفتمان تعریف کند. خواندن این اثر برجسته را به همه علاقه‌مندان به فرهنگ پشنهاد می‌کنم.
باری ما چه به نگاه ذات‌باوران معتقد باشیم و یا نباشیم بکار بردن کلمه «دگرباش» برایمان بجای همجنس‌گرا یا اقلیت جنسی تولید مشکل می‌کند و حتی اگر «دگرباش» را بجای «کوئیر» بکار ببریم به اصل کلمه و تفکری که پشت سر آن است وفادار نمانده‌ایم و حتی معادلی به کار برده‌ایم که ذهن را به بیراهه می‌کشاند. پس برخلاف آنچه تیزبین عزیز می‌نویسد این کلمه حتی مناسب حال و احوال محیط فکری و روشنفکری هم نیست و بیشتر نشان از بی‌فکری دارد. اما تعجب من از افرادی است که خود را در عرصه جنبش همجنس‌گرایان ایرانی مسئول می‌دانند و کلمات را بدون مشورت با یک زبانشناس صلاحیت‌دار بکار می‌برند. به گمانم برای به کار بردن چنین معادل‌هایی می‌باید همزمان نظر عده‌ای از زبانشناسان و جنسیت‌شناسان را جویا شد که به فارسی نیز آشنایی و تسلط دارند و ما در عرصه زبان فارسی چنین استادانی کم نداریم.
در حدود ۲۰ سال پیش گروه هومان کلمه همجنس‌گرا را یجای همجنس‌باز پیشنهاد کرد. شاید بتوان اکنون در صفحه آرشیو مطالب گروه هومان لوس‌آنجلس یکی از مقالات آن سالها را یافت. گروه هومان در همان زمان برای جا انداختن کلمه جدید سالها کار فرهنگی انجام داد و گواه آن مجله نسبتن وزینی است که چند سال منتشر شد. این مجله اولین و آخرین مجله چاپی بود که ما در عرصه جنبش همجنس‌گرایان ایرانی داشتیم. جنبش همجنس‌گرایان ایرانی با شروع کار هومان (در حدود ۲۰ سال پیش در سوئد) وارد مرحله فعالیت گروهی و سازمان‌یافته شد. موضوعی که داریوش برادری درباره کلمه همجنس‌باز و عدم دور اندازی آن و زدودن بار منفی از کلمه «بازی» مطرح می‌کند به اعتقاد من اولین و شاید یکی از مهمترین انتقادها از هومان در اینباره است. گروه هومان در آنزمان با برخوردی اخلاقی-سنتی نسبت به کلمه بازی در ظاهر به جنگ فرهنگی رفت که در مواجهه با کلمه «همجنس‌باز» خود آنرا بازتولید کرد. اما ساختن و بکاربردن واژه‌ای جدید هم لازم بود. پس بدرستی کلمه «همجنس‌گرا» را ساختند اما خطایشان این بود که بجای زدودن بار منفی از «همجنس‌باز» آنرا «بد مطلق» کردند و امکانات مثبت معناییش را نفی کردند. همانطور که داریوش برادری می‌نویسد کلمه بازی هیچ منفی نیست. چون اساسن بازی نشان از نشاط و طراوت و شوخ چشمی و زندگی می‌دهد و این تنها در نگاه سنتی بد است و منفی
.با وجود همه موارد درخشانی که دوستم آقای برادری در مقاله‌شان مطرح می‌کنند، مواردی چون تلفیق فرهنگی در مواجهه با سنت و مدرنیته و پست‌مدرنیته و همچنین تفاوت ظریف اما مهم میان همجنس‌خواه و همجنس‌گرا, اما قسمتی از نوشته ایشان برایم ابهام می‌سازد. داریوش برادری می‌نویسد هر چند ما کلمه همجنس‌گرا را بجای همجنس‌خواه گذاشتته‌ایم و هرچقدر هم آنرا مدرن می پنداریم بازهم به این دلیل که متن جامعه و ذهنیت مسلط تغییر نکرده و همجنس‌گرا را همجنس‌باز می‌داند پس با این کار نمی‌توانیم به تحولی در ناخودآگاه مردم دست بیابیم. به گمانم ایشان به یک نکته اشاره دقیقی نکرده است و آن نسبت متقابل میان معنی و و زبان است. ارتباط بین فرهنگ و زبان و تاثیر آن‌ها بر یکدیگر متقابل است. همانطور که کلمه‌ای در زبان بیانگر و انتقال‌دهنده احساسی در ناخودآگاه یا فکری در خودآگاه ماست آیا به همان شکل اما برعکس نمی‌تواند زبان سازنده حس یا تفکر ما بشود؟ جمله‌ایست از رولان بارت که می‌گوید:«وقتی به کسی می‌گوییم دوستش داریم، دوست داشتنمان را نه بیان، بلکه ساخته‌ایم.» بارت در این جمله به ظرافت به ساخته شدن حقیقت در زبان اشاره می‌کند. جنبش همجنس‌گرایان در زمان هومان ضرورت ایجاد یک واژه جدید را حس کرده بود و آنرا ساخت و متداولش کرد اما با همان نگاه سنتی نیک و بد کردن رایج، بنا به گفته داریوش برادری فرصت استفاده از امکان‌های معنایی منحصر بفرد کلمه همجنس‌باز را از دست داد.
حال ما چه می‌توانیم با کلمه کوئیر انجام دهیم؟ من پیشنهاد داریوش برادری را می‌پذیرم که سعی کنیم خود کلمه را به همان شکلِ «کوئیر» بکار ببریم و بدانیم که معنایش هم متفاوط(معادل دیفرانس ژاک دریدا) جنسی است. من مایلم بدانم پیشنهاد دیگر دوستان برای معادل کلمه کوئیر(Queer) چیست؟ من در این زمینه سعی می‌کنم با استاد زبانشناس، داریوش آشوری تماس بگیرم و نظر ایشان را هم بپرسم و آنرا در ادامه همین بحث منتشر کنم.
.
.
با مهر
شاهرخ رئیسی
.
.
.
------------------------------.-------------------------.
.
.
پاسخ دوست ارجمندم داریوش برادری به نوشته من
.
.
شاهرخ جان مرسي از مقاله خوبت و باز کردن بيشتر اين موضوعات.در رابطه با ابهامي که برايت نسبت به بخشي از نظر من برايت پيش آمده است، مي خواستم اين توضيح کوتاه را بدم که من هم معتقدم، زبان و فرهنگ تاثير متقابل بر يکديگر دارند و زبان نيز تاثير گذار بر انديشه و سازنده انديشه است. يکي از دلايل مهم مخالفت من با نفي کلمه همجنس بازي نيز همين است. ببين همانطور که خودت و يا ديگر مقاله نويسها نيز گفته اند، ساختن معادلهاي نو ضروريست، اما بدون مثبت ساختن بستر فرهنگي و زباني اين کلمات و مثبت ساختن کلمات معادل اين کلمه جديد در آن فرهنگ، آن گاه يااين کلمه به سان يک جسمک بيگانه در کالبد زبان زندگي مي کند و دفع مي شود، يا فقط توسط گروه خاصي مثل يک سوب کولتور مصرف مي شود و يا بنوعي به ادامه تصاوير متناقض نسبت به اين موضوع کمک مي رساند،حتي اگر اين را نخواهد. بدور انداختن کلمه همجنس بازي اولا به ادامه حفظ نگاه منفي به همجنس بازي و قماربازي کمک رسانده است و از اينرو اين عمل سنتي است. از طرف ديگر چون با عدم مصرف کلمه همجنس بازي از طرف اين دوستان، اين کلمه از بين نرفته و نمي رود و تاثير خويش را در اذهان عمومي دارد و توسط ساختار زبان و فرهنگ مرتب بازتوليد مي شود و از آنرو که هر کلمه در پيوند با کلمات ديگر معادل خويش قرار دارد و در معناي ساختارشناسي از طريق تفاوت با کلمه قبلي معناي خويش را مي يابد، آنگاه مي توانيم ببينيم که کلمه همجنس گرا چون بستر فرهنگي خويش يعني کلمه همجنس باز را و بازي کردن را مثبت نساخته است، از اينرو به عنوان جزو جديد اين بستر و گروه هم خانواده، در نهايت او نيز همان معني همجنس بازي را در خويش دارد و بازتوليد مي کند و يا در اذهان عمومي به معناي منفي همجنس بازي ديده و خوانده ميشود،حتي وقتي همجنس گرا گفته مي شود. من به عمد در نوشته ام اين جمله < همان همجنس باز ... هستيد> را نوشتم، زيرا مي دانستم که بخش عمده خواننده ها، در ذهن خويش بجاي اين سه نقطه کلماتي مثل کوني را مي گذارند. زيرا در ذهن ما اين پيوندها و تداعي معانيها وجود دارد. زيرا هر کلمه بقول دلوز يک تصوير است و اين تصوير در پيوند با تصاوير ديگر قرار دارد و از اين طريق معاني خويش را مي گيرد و مي يابد و اراده گرايانه نمي توان بر اين پيوندها چيره شد و يا خيال کرد با ساختن يک کلمه جديد و ايجاد تفکيک مي توان اين پيوندها را از بين برد. تنها راه درست همان راهيست که خود جهان مدرن نيز رفته است. يعني از يکسو ساختن معادلهاي جديد مانند همجنس گرايي، همجنس خواهي و غيره است و از طرف ديگر مثبت کردن کلمات کهن مانند همجنس بازي و غيره. همانطور که بقول مهدي و ديگران،خود کلمه کوئير نيز زماني به معناي فحش بوده است و اکنون بجاي فحش داراي معناي پساساختاري متفاوط جنسي است. همانطور که خودت بخوبي مي داني که در زبان آلماني کلمات شووختل،تونته، شوول و غيره بشکل منفي در مورد همجنس خواهان استفاده ميشد و اکنون معناي مثبت يافته اند و يا در حال يافتن معناي مثبتند. برخي کلمات را نيز با کم مصرف کردن،مي توان از زبان کم کم دور کرد،مثل کلمه کوني. اما بدون اين ارزشيابي دوباره کلمات قديمي، آنگاه کلمه نو داراي يک روبناي مثبت و در زير خويش بخاطر اين زيرمتن قديمي منفي، باز هم داراي يک ناخودآگاهي منفي است و اينگونه بخاطر عدم تغيير بستر فرهنگي و يا عدم تغيير ارزش و معناي کلمات مترادف اصلي در زبان، آنگاه همجنس گرا در برخي محافل روشنفکري گفته ميشود، اما در عمل و در ذهن و در زبان و ناخودآگاهي، همجنس باز فهميده مي شود و يا در معناي عمومي باز هم همجنس باز گفته مي شود و کلمه همجنس گرا در بطن جامعه جاي خود را کامل نمي يابد. يعني بخاطر گرفتاري سازندگان اين کلمه در نگاه سنتي، در عمل اختراع مدرنشان را خود تا حدودي اخته کرده اند. زير به فکر بسترسازي فرهنگي و زيبا ساختن معادلها و هم ريشه هاي او نبوده اند و خيال کرده اند، مي توانند کلمه اي را ارزشمند و نو سازند،بدون آنکه خانواده و ريشه و اقوام آن کلمه را،تصاوير همزاد و خويشاوند آن کلمه را نو و مثبت ساخته باشند.در رابطه با کلمه کوئير، همانطور که گفتم کوئير به معناي متفاوط جنسي يا متفاوط جنسي/جنسيتي است. اينجا بايستي کلمه متفاوت با ط نوشته شود، تا پيوندش با کلمه ديفرانس و تفاوط دريدايي و پيوندش با نگاه ساختارشکنانه ايجاد شود. تو در نوشته ات به شکل متفاوت نيز نوشته اي که غلط است. زيرا موضوع کوئير عبور از تفاوتهاي مدرن و متافيزيک مدرن مانند زن/مرد،همجنس خواه/دگرجنس خواه و غيره و دستيابي به چندجنسيتي و تفاوطهاي پسامدرن است. در زبان فارسي کلمه ديفرانس دريدايي را به تفاوط ترجمه کرده اند که بباور من ترجمه خيلي خوبيست و حسابي نيز جا افتاده است.از آنرو نيز بايستي کوئير را متفاوط جنسي خواند و يا خود کلمه کوئير را به شکل فارسي حفظ کرد و به اين معناي متفاوط جنسي فهميد و يا اينکه بکمک يک متخصص زبان،يک معادل فارسي مناسب براي آن يافت.
موفق باشي.
-
داريوش.
.

----------------------------------------------------------
..
.داریوش عزیز
.
ممنونم از پاسخت به ابهام ایجاد شده من.کلمه متفاوط را که معادل دیفرانس است تصحیح کردم.
.
با مهر
شاهرخ
.
.
------------------------------------------------------------.
-
-
متن زیر، پرسش و پاسخی است که در روز ۲۶ می ۲۰۰۷ میان من و استاد داریوش داشوری در سایت «جستار» انجام شد. با سپاس از داریوش آشوری که اطلاعاتشان را بی‌دریغ در اختیار علاقه‌مندان می‌گذارند.
-
.شاهرخ رئیسی.
.-
-
استاد گرامی، جناب آقای داریوش آشوری
من شاهرخ رئیسی، سردبیر سایت اثر هستم. در سایت ما هم‌اکنون بحثی گروهی درباره کلمه کوئیر درگرفته است.معادلی که برخی افراد تا کنون بکار می‌برده‌اند «دگرباش جنسی» بوده است. من و برخی از دیگر نویسندگان حاضر در بحث معتقدیم این معادل نارسا و اصلا غلط است و دلایلمان را نیز آورده‌ایم. ما نیازمند نظر یک متخصص هستیم. آیا ممکن است لطف کنید و معادلی برای واژه «کوئیر-queer» پیشنهاد کنید؟
.
لینک بحث مطرح شده در سایت ما اینست:
http://asar.name/2007/05/blog-post_7676.html
.کلمه «کوئیر» که مورد نظر ما می‌باشد در اینجا مختصر و مفید تعریف شده است:
http://en.wikipedia.org/wiki/Queer
.با مهر و سپاسشاهرخ رئیسی
سردبیر سایت اثر
editor@asar.name
http://asar.name/
..
---------------------------------------------------------
.
پاسخ دکتر داریوش آشوری:
-
آقای شاهرخِ رئیسی نزدیک‌ترین واژه در فارسی به معنای اصلی عامیانه‌ی« queer»، به نظرِ من، "ناجور" و "عَــَوضی" ست. واژه‌ی "ناجور" معناهای منفیِ واژه‌ی queer را در خود دارد. آدمِ "ناجور"، به تعبیر اجتماعی و بر حسبِ کاربرد، هر "عیب-و-علتی" می‌تواند داشته باشد، از جمله "ناجوریِ" جنسی. اکنون که آن واژه‌ی انگلیسی تبدیل به یک ترم آکادمیک شده و در این کاربرد معنای بد و توهین‌آمیزِ خود را از دست داده و معنای خنثای علمی یافته است، شاید بشود با واژه‌ی "ناجورِ" فارسی هم همین کار را کرد. یعنی آن را به معنای کسی که (از نظرِ کشش و رفتارِ جنسی) جورِ دیگری ست و با "بهنجاران" یکجور نیست، به کار برد. به عبارت دیگر، معنای خنثایِ "جور نبودن" یا "یکجور نبودن" را در آن چرباند. برای این منظور به گمان‌ام بهتر باشد که واژه را به این صورت بنویسیم: "نا-‌جور" (با یک تیره‌ی وصل در میان).
...
با درود
داریوش آشوری
.
.
.
0 Comments:

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!