یکشنبه
-
تاریخ با روایتی نو
نوشته الناز خامنه پور

شکار روباه آخرین نمایش علی رفیعی پس از پنج سال دوری از تئاتر بود که در جشنواره تئاتر فجر و همچنین دو ماه آخر سال هشتاد و هفت در تالار وحدت به روی صحنه رفت . این نمایش توانست جایزه ویژه هیات داوران جشنواره تئاتر فجر را از آن خود کند . " شکار روباه " از معدود نمایش های قابل تامل سال گذشته بود که با استقبال خوبی هم از سوی مخاطبان تئاتر روبرو شد.

داستان نمایش " شکار روباه" از کودکی آغاز محمد خان و اخته شدن او شروع شده تا به قدرت رسیدنش به کمک لمپن ها و برادرانش ، و در ادامه برادر هایی که قصد شورش علیه او را دارند و شاه قجر که به علت توهم و سوظن شدیدش همه ی برادرانش ، حتی برادر وفادار به خود و عمه اش را که عاشقانه دوستش داشت را می کشد . اما رفیعی داستان را با روایتی خطی پیش نمی گیرد ، بلکه با پس و پیش کردن روال پیشبرد داستان نشان می دهد چندان پایبند روایت تاریخی اثر نیست . کارگردان اثر بیشتر با تمرکز بر شخصیت گرایی و به خصوص واکاوی شخصیت آغا محمد خان نگاهی دوباره به این شخص تاریخی می اندازد.
در این نمایش ما از یک سو بی رحمی و ذات وحشی آغا محمد خان و از سوی دیگر در گفت و گو های درونیش ناراحتی از کشتن خانواده اش را می بینیم که این تناقض ها در درون شخصیت آغا محمد خان با ظرافت قرار داده شده است .
یکی از کلیدی ترین نکته های نمایش ، شخصیت پردازی بسیار دقیق رفیعی درباره آغا محمد خان است . در واقع رفیعی با کنار گذاشتن روایت رسمی تاریخی ، به یک نوع روانشناسی تازه از شاه قاجار می رسد . او روح این فرد را در نوسان بین نور و ظلمت قرار داده است . در درون آغا محمد خان از جهتی تحقیرشدگی بسیار شدید و انباشتگی از عقده های درونی و از طرفی تشنگی بیمارگون به قدرت و انتقام از جهانی که او را اخته کرده می بینیم . شاه ایرانی آنچنان توهم خودبزرگ بینی دارد که در بعضی قسمت ها تماشاچی را به خنده می اندازد . به طور مثال در صحنه ای آغا محمد خان تاجی غول آسا ساخته که بزرگی اغراق آمیز تاج نشانگر تشنگی بیمارگونه او به قدرت است ، اما همین مسئله نیز حقارت او در مقابل عظمت تاج را نشان می دهد . طراحی تاج به عنوان بخشی از طراحی صحنه و لباس هماهنگی میان عناصر صحنه و محتوای اثر را نمایان می کند . به طور کلی علی رفیعی در ادامه همان سنت طراحی صحنه عظیم و با شکوه گذشته اش پیش رفته است . در صنه رویارویی آغا محمد خان و لطفعلی خان زند که زمان بسیار کوتاهی هم داشت ، تاکید اصلی بر طراحی صحنه و میزانسن بود ، به این صورت که آغا محمد خان روی یک دیوار و لطفعلی خان زند روی دیوار دیگری که در امتداد همان دیوار با فاصله کمی قرار داشت – که نشانگر تپه های مشرف کرمان بودند ، ایستاده و شاه قجر با همان میزانسن چشم های لطفعلی خان زند را در می آورد.
آغا محمد خان در این نمایش از بیرون شخصیتی کاملا قوی و وحشی دارد ، اما زمان هایی که با خود حرف می زند ما شاهد انسانی تنها ، گمشده ، تحقیر شده و ضعیف هستیم . برای مثال هنگام تاج گزاری ، کودکی آغامحمد خان کنارش ایستاده و آغا محمد خان با کودکی اش که نماد پاکی و معصومیت نابود شده اش می باشد صحبت می کند ، یا در قسمت هایی درباره عشق دوران نوجوانی اش سخن می گوید که به خاطر تبعید و اخته شدنش هرگز به وصال نرسیده است، تمامی این صحنه ها ، باعث برانگیخته شدن حس ترحم در تماشاگر می شود ، اما اختگی تنها بخشی از ماجراست ، انتقام ناشی از عقده های جنسی ، روانی نیز بخش دیگری از وجود این شخصیت است . تماشاگر با دیدن کشتار بی حد و اندازه آغا محمد خان که حتی از خانواده اش نیز نمی گذرد ، در آوردن چشم مردمان کرمان و توضیح طریقه ی وحشیانه ی شکار روباه ، احساس نفرتش نسبت به شاه قاجار بر انگیخته می شود . نگاه رفیعی به شاه قاجار نگاهی مبتنی بر امر خیر و شر نیست . در واقع او با نگاهی موشکافانه و چند بعدی به آغا محمد خان ، نشان می دهد که این خوی وحشی و بیمار ، این میل به انتقام ، به کشتار و ویرانی ، ناشی از کودکی نابود شده ، عقده های فروخورده جنسی و روحی است .
شخصیت مادر باباخان با بازی پانته آ بهرام که با آغا محمد خان ازدواج کرد نیزشباهت های بسیاری با شخصیت آغا محمد خان دارد .آغا محمد خان می خواست از جهانی که او را اخته کرده انتقام بگیرد و آن زن نیز قصد انتقام از جهانی که شوهرش را کشته بود داشت ، روح هر دو نفر از شیفتگی به قدرت برای گرفتن انتقام انباشته شده بود . این دو شخصیت در کنار هم و با تکمیل یکدیگر روح جاری در قدرت را به خوبی تصویر کردند . در کل این دو شخص همه انسان ها و جهان را به شکل ابزار هایی برای افزایش قدرت خود در جهت انتقام می دیدند .
سیامک صفری توانسته بود نتاقض های قرار گرفته در شخصیت آغا محمد خان را به درستی در بیاورد و نقش را بسیار باور پذیر کند . در حالیکه بازیگران دیگر نتواسته بودند بازی های بی نقضی ارائه کنند که این امر باعث یک نوع عدم یکدستی میان بازی بازیگران شده بود . بازی صفری یکی از جنبه های مثبت نمایش بود . صدای گرفته ، حرکات بدن ، نگاه کردن هایش به رو به رو ، حرکت گردن و راه رفتن او ، طرز چسباندن پاهایش وحتی ژست انگشتانش اختگی و در عین حال شیفتگی به قدرت این انسان متوهم را به خوبی انتقال می داد .

در این نمایش رفیعی به رابطه میان لمپنیزم و قدرت و خشونت نیز اشاره دارد . این که چه طور آغا محمد خان به کمک لمپن های فرصت طلب که بخشی از مردم هستند به قدرت می رسد و در آخر نیز در یک دایره تکرار توسط همان ها کشته می شود . نمایش نیز از نگاه آن ها روایت می شود و آن ها اعمال بیرونی شاه قاجار را ترسیم می کنند .
در مجموع رفیعی با نگاه جدیدش به تاریخ توانسته بود روایتی پست مدرن بسازد که بر خلاف سنت نمایش های تاریخی تنها به روایت تاریخ اکتفا نکرده و بدون هیچ نشانه ای از دوران قاجاریه و با تمرکز بر روی شخصیت آغا محمد خان توانسته بود نگاه جدیدی به انسان و تاریخ به مخاطب بدهد .

3 Comments:
Anonymous یک رفیق said...
متن خوب و روانی بود
درود بر شما
امیدوارم بیشتر از این قلم بخوانیم

Anonymous سمیرا said...
دستت درد نکنه الناز جان. مطلب فوق العاده ای بود . خواندم لذت بردم.

Anonymous محمد حسین said...
اوهوم... جالب بود. نکته های مهمی رو روشن تر کرد. ممنون.

ارسال یک نظر

خواننده‌ی گرامی،
نظر شما پس از بررسی منتشر می شود.
نظرهایی که بدون اسم و ایمیل نویسنده باشند، منتشر نخواهند شد.

Webhosting kostenlos testen!
Webhosting preiswert - inkl. Joomla!