گرايشهای نازیسم در شعر أدونیس
جمال جمعه
برگردان: ستار جلیل زاده
" کشوري كه از خلقهای گوناگونی بوجود آمده تنها چیزی که موجب وحدت آنان میگردد مشت آهنین است نه پیوند هم خونی" أدولف هیتلرـ نبرد من
"و این آموزه، ما و از جمله من را به این پندار رسانده که مردم عراق هنوز آمادگی پذیرش حکومت بر خویشتن را ندارند جز به کشتار و تجاوزگری."أدونیس، روزنامه الحیاة 17 اوریل 2003
"سمير عبده" پژوهشگر مصری در كتاب "روانکاوی شیوهی تفکر مردم سوریه" اشارهیی دارد به متون فاشیستی و شیوههای سه گانهی آن و نکتهی بس ظریفی را در بارهی جوهر شخصیتی مردم سوریه بیان میکند و میگوید فردی از شهروندی سوری درباب مجموع دو به علاوهی دو پرسشی نمود، شهروند سوری پاسخ گفت: "بده و بستان"{ نزد اهل سوریه به معنای بگذارید با هم چانه زنی کنیم سپس پاسخ دهیم}و آن شهروند پاسخ نداد که مجموع آن چهار میشود.
نویسندهی این سطور میخواهد بگوید که مردم سوریه در گفتمان خود شخصیتی داد وستد منشانه دارند و این بسیاری از تناقض گوییهای ادونیس را که در گفتوگوها و دیدارهایش صورت میگیرد برایمان قابل تفسیر مینماید، تناقض گوییهایی که در راستای عملکرد فرهنگیاش در بسیاری از مناظرههای کوتاه او میبینیم. حتی برخی نیز بر او خرده گرفته که با اسلوبی دو زبانه در آن واحد، سخن میگوید و این چیزی جز همان بیان ویژگیهای شخصیت انعطاف پذیر مردم سوریه نیست که ابتدا شخصیت گفتوگو کننده را وارسی مینمایند و از گوش سپردن به آن چه خوشایند آنان نیست طفره میروند، بنابراین شخصیت رفتاری مردم سوریه نه حالتی قابل اصطکاک دارد و نه افراطگرایانه، که آن هم ریشه در گرایشهای اجتماعی و نیز پذیرش آنی تغییر دیدگاههایشان دارد. حتی اگر این نوع رفتار شخصیتی دارای مبنایی ماهوی با اندیشههایی بنیادین هم باشد که باعث پیریزی موجودیت فرهنگی اوست باز هم شهروند سوری کسی نیست که به طور کامل چیزی را بپذیرد و یا رد کند، زیرا در پیش شرطهایش بنابر خصلتی که در صرفه جویی دارد به گسست کامل گرایش ندارد و من نیز برای این که در حق ادونیس جانب عدالت را رعایت کرده باشم به بیان دیدگاههایم پرداخته و بر این سیاق دو مثال میآورم.
صقر ابو فخر از روشنفکران لائیک فلسطینی در گفت و گویی با ادونیس از وی در مورد اعتقاد شخصیاش نسبت به دین سوال میکند، ادونیس به وی پاسخ میدهد:
"الحاد در سبک و سیاق بیان ما ، به گونهیی واضح همانا عدم ایمان به خداوند است آن گونه که در تعابیر اسلامی بدان پرداخته میشود یا آن گونه که در وحی اسلامی مطرح میگردد، زیرا در تعابیر اسلامی خداوند موضوعی مجرد از این جهان نشان داده میشود و در این چارچوب ممکن است خویشتن را ملحد بنامم." سپس ادونیس ادامه میدهد "ولی من شخصاً به این قول گرایش دارم که جهان ظاهر پدیدهیی طبیعی و کیهانی است و باور ندارم که رازی به معنا و مفهوم متافیزیکی وجود داشته باشد، بدین ترتیب من ایمان ندارم به این که روز رستاخیزی هست و بهشت و جهنمی، این باور صریح من است."
سپس در گفتوگویی با عبدالله باشراحیل شاعر مسلمان سعودی که از وی میپرسد:"در نوشتههایت به اسلام و ذات الهی اعتراضات کنایه آمیزی نمودهیی پاسخ شما چیست؟"
ادونیس به او چنین پاسخ میدهد"هرگز کلمهیی بر ضد اسلام به عنوان دین و بینشی جهانی ننوشتهام، بلکه به عکس در پرداختن به مسائل اسلامی و نیز درک و بینشام منحصراً به آیههای قرآنی روی آوردهام و این آن چیزی است که به نقد آن پرداخته و هنوز هم میپردازم و من مسلمان و فرزند بینش و فرهنگ اسلامم و اگر اسلام نزد من اهمیتی نداشت در بارهی مسائل دیگری صحبت میکردم، زیرا اسلام به من آرامش میدهد و در خون و زندگی و فرهنگم جریان دارد لذا از چنین مباحثی در بارهی اسلام آزردهخاطر میشوم و برای همین در بارهی آن به مناظرهها میپردازم و اگر برای من اهمیت بسیار نداشت آن را رها می کردم. من با هر کسی که بیاید و بگوید که کلمهیی بر ضد اسلام نوشتهام، با او به جدال و مناظره پرداخته و از این رو آزرده خاطر گشته، خشمگین میشوم. چگونه ممکن است که این کتاب{قرآن}چنین تمدن عظیمی{اسلام} را به وجود بیاورد و این شکوفه خارق العاده از دید پنهان بماند و بدان اقتدا نشود."
شاعر سعودی به ادونیس گفت:"آیا به شهادتین گواهی میدهی؟" ادونیس پاسخ داد"بله، لا الله الا الله، محمد رسول الله، ده بار"
در گفتوگوهای ادونیس میتوان مثالهای بیشماری آورد که نامی جز "فریب اندیشه" نمیتوان برآنها نهاد، اما از آن جا که میترسم این پژوهش از گفتمانی آکادمیکی به هیاهویی فرهنگی منجر شود لذا میخواهم ادامه ندهم و تمایلی به ادامهی آن نیز ندارم بلکه قصد آن دارم که در جهت گیریهایم این مطلب را روشن نمایم – با توجه به بررسی گفتوگوهای ادونیس و اظهارات شخصی ایشان – به کشف سرشت و نیز انگارههای اعتقادی در شعر و مراحل مختلف تاریخ سرایش اشعار وی بپردازم البته باستثنای آن چه مربوط به زندگی شخصی اوست و فقط استناد میکنم به متنهای شعر و احیاناً نثر ایشان، و با تلاشی مضاعف به قصد استنتاج و نیز کشف رازهای ایدئولوژیکی پیدا و پنهان در آنچه که از نخستین متن تا آخرین حرفی که نوشته و تغییر نیافته کنکاش نمایم و یقیناً هیچ آینهیی برای شاعر بهتر از متن شعری او نیست که با قامتی راستا در برابرش ایستاده جایی که هیچ گفتوگو کنندهیی برای شاعر جز خرد و وجداناش وجود ندارد، حتی اگر جز خویشتن گفتوگو کنندهیی نباشد.
اما انصافاً ادونیس هنوز هم به نخستین آموزههایش وفادار است آموزههایی که هنگام عضویت در حزب موجبات رشد اندیشهاش گردیده و باعث شده که از درون آن گرایشها به عنوان شاعر و اندیشمند سر برآورده و با اطمینان و اعتقاد به آن اندیشهها به "ادونیس"شهرت بیابد.
شیوههای نوشتاری فاشیستی
قبل از این که مطالب مورد نظر این فصل را دنبال کنم، قصد دارم اندیشههای فاشیستی و اسرار شناخت متنهای ادونیسی را کشف نمایم و لازم است که سوالی آکادمیکی محض را دنبال کنم: ساختار یک متن فاشیستی چگونه ایجاد میگردد؟ و آیا ابزار فعالی داریم که همچون دستگاه مین یاب بتواند اندیشه را نیز در زیر خاک کشف کند؟
پژوهشگر دانمارکی"کریستن نوردنتوفت"در یکی از سخنرانیهایش سه مرحله مرز بندی را ذکر میکند که میتوان با آنها متنهایی را که به اندیشهی فاشیستی گرایش دارند از هم تمییز داد و یا این متنها را بین شخصیت ایدئولوژیکی، اندیشهی فاشیستی و حتی نزدیک به این اندیشه را درجهبندی نمود و بنابر آن چه در ذیل میآید، دستهبندی نمود:
1- ادبیات حزب فاشیستی ( سرودهای رزمی – اشعار در مدح و خوشامدگویی پیشوا – داستان هایی در بارهی جنگ نازیها)
2- ادبیاتی که گرایشهای فاشیستی را بیان کرده و در همگرایی ایدئولوژیکی، آنها را بیهیچ توضیحی، مورد تحسین و تشویق و تایید قرار میدهند.
3- ادبیاتی که شاید نتوان به طور ذاتی آن را ادبیات فاشیستی نامید ولی دارای همگونههایی مشخص است و در گرایش به همان سمت و سو سیر میکنند. مانند: (کنایههای نژادپرستانه و بیولوژیکی، تعصب انگیزی و بهت آفرینی به این که این گرایش نیرومند و حماسی است و یا به گونهیی ساده و سمبلیک به تحقیر تمدن و فرهنگ انسانهای ضعیف و جوامع منقرض شده بپردازد و نیز ستایش نژاد برتر و الخ...بدون این که هیچگونه شبههیی ایجاد کند که مثلاً وجودی فاشیستی دارند.)
شخصاً میبینم که شعر ادونیس به اجمال دارای همهی این عناصر است چه به ظاهر و چه به گونهیی دیگر. شعر او از نخستین حرفش تا واپسین متنی که در حال حاضر منتشر کرده من آن را گونهیی از سمفونی فاشیستی هولناکی میبینم که انطوان سعاده آن را از هیتلر الهام گرفته و ادونیس آن را کوک کرده است. و شاید این جا مناسب باشد این مطلب را روشن کنم که من از نخست در پی ارزیابی استعداد سرایش شعر ادونیس نبوده و نیستم با اینکه جای بحث دارد، بلکه سعی در واضح نمودن ایدئولوژی پنهانی آن دارم، ایدئولوژیی که متن ادبی و فکری ایشان را شکل میدهد. و این دیدگاهام مبتنی است بر حقیقتی منطقی و در نهایت سادگی، که خلاصه میشود به این که ادونیس متأثر از اندیشهی انطوان سعاده و ایدئولوژی ملی گرای او بوده و هنوز نیز هست، ایدئولوژیی که از اندیشهی حزب نازیسم آلمان که پیش از این به بیان آن پرداختهام نسخه برداری شده و بر این اساس متون ادونیس لاجرم از این آبشخور سر چشمه میگیرند.
مضافاً بر این تاکید میکنم که من همچنین به گونهیی کاملاً عریان به هر خرد و کلانی در شعر ادونیس نپرداختهام بلکه قصد دارم به خواننده سر نخهایی بدهم تا فرصتی بیابد که با اندیشه و ادراک خود بتواند به این متون آلوده پیببرد و کنایههای پنهان فرهنگی آن را کشف نماید.
و نیز توضیح دادن در بارهی پیامی که ادونیس بی هیچ مخالفی و یا حداقل انتقادی در خلال چهل سال تبلیغ مینموده که میتوان از میان گزیده متون شعر او نمونههایی را برگزید و همچون مثالی تطبیقی بیانگر مقایسه با متون مشابهی باشد که خوانندهی خوشفکر بتواند در آینده به سهولت به درونمایه شعر ادونیس پی ببرد.
طبعاً برای کسی که اکنون بخواهد همگراییهای فاشیسم را در شعر ادونیس مورد بررسی قرار دهد مشکلی وجود خواهد داشت زیرا ادونیس اخیراً به نوعی عمل جراحی گونهیی پرداخته است."عمل جراحی زیبایی کاملی به قصد پیراستن متنها و نیز پنهان نمودن و یا حذف کامل آنها از درون آثار شعریش، سپس چاپ و انتشار جدید مجموعه کامل اشعارش بدون آن متون و با اقدامی بی سابقه نامگذاری "ویرایش نهایی"بر آن مجموعه.
از جهتی دیگر ادونیس با مرور زمان و گذشت حدوداً نیم قرن از نویسندگی و سرایش شعر، دیگر پا به سن گذاشته و در بیان صریح اندیشههایش بسیار محتاطانه عمل می نماید. برای همین صلاح دیدم مراحلی را که ایشان به نوشتن پرداخته، به دو مرحله تقسیم نمایم، مرحله پیوستن او به حزب که در آن آشکارا و علنی با اندیشههای فاشیستی شعر میسروده و مرحلهی بعد از پیوستن به حزب و آن مرحلهیی است که خروج وی را از حزب در پی داشته با این وجود صادقانه بر پایبندی اندیشه و مرامش باقی مانده ولی به پنهان کاری و نیز به حاشیه روی این اندیشه در شعرش ادامه داده است، و به واقع نمیدانم که ادونیس چه مقدار از متون شعریش را تعدیل یا به گونهیی ریشهیی حذف و دوباره نویسی کرده است. لازمهی کشف این مطلب این است که باید چاپ های جدید با چاپهای قدیم کلمه به کلمه و نقطه به نقطه مطابقت داده شود تا بتوانم به نتیجهیی برسم و این کاری است بس بزرگ و طاقت فرسا که تنها میتوانم با بررسی در چاپهای قدیمی بدان اعتماد نمایم، چاپهایی که این "ویرایش نهایی"را نداشته باشد و به تنظیم متون نخستینی که میتوان آنها را به دو مرحله نوشتاری دستهبندی نمود، بپردازم. آن گونه که قبلاً بدان اشاره کردم و این دو مرحله شامل آثاری میشود که در فاصله سالهای 1954میلادی تا 1961میلادی منتشر شده مرحله بررسی متنهایی که اودنیس عضو حزب قومی سوریه بوده و شامل دفترهایی می شود که آنها را تا زمان کنار رفتن از حزب در سال 1961میلادی منتشر نموده از جمله دفتر "قالت الأرض"{زمین گفت} تا"اغانی مهیار الدمشقی"{ترانه های مهیار دمشقی} و از سال 1965میلادی تا 1995میلادی مرحلهیی از متن هایی که بعد از کنار گرفتنش از حزب سروده و یا نوشته که شامل اکثر کارهای شعری اوست از کتاب"التحولات و الهجره فی اقلیم اللیل و النهار"{ دگرگونیها و مهاجرت در اقلیمهای روز و شب}تا آخرین دفتر شعری او که منتشر شده، کتاب"امس،المکان،الآن"{دیروز،مکان، اکنون}.
-
-
-