نگاهی به موانع عمده جنبش فمنیسم در ایران
آزاده دواچی
-بحث زنان و حقوق آنها به عنوان بخش مسلمی از جامعه انسانی از اواخر قرن نوزدهم مطرح شد و پس از آن جنبشهای زنان چه در ادبیات و چه در زمینه های اجتماعی و سیاسی تغییری شگرف یافت به گونه ای که آن نرمها و قوانین حاکم مردسالار بر جامعه کم کم جای خود را به برابری و حقوق مساوی داد. این دگرگونی در جوامع غربی محرز و غیر قابل انکار بود . جنبشهای فمینیسم که منشأ آن اروپا و آمریکا بود توانست در این کشورها تأثیر شگرفی را در نحوه زیستن و قوانین حاکم بر جامعه و همچنین در پیدایش عناصر زنانه و بیرون کشیدن آنها در ادبیات زنان بگذارد. فمنیستهای غربی و آمریکایی با الگوبرداری مشخص از جامعه خود باورهایشان را بر پایه تئوریهای مدرن فکری شکل دادند و به این ترتیب توانستند فمنیسم را با اصول و مبانی مشخصی وارد عرصه های مختلف سیاسی ، اجتماعی و ادبی کنند . گرچه دو موج اول فمنیسم تنها به برابری زن و مرد در جوامع غربی و آمریکایی رجوع کرده بودند اما به تدریج این جنبش توانست راه خود را در کشورهای جهان سوم نیز بگشاید. فمنیستهای جهان سوم که یکی از انشعابات موج سوم فمنیسم هستند، تئوریهای فمنیسم غرب و آمریکا را به خاطر باورها و الگوهایی که تنها به طبقه خاص سفید پوستان و جوامعه غربی اشاره می کرد مورد انتقاد قرار دادند و خود تئوریهایی را ارائه دادند که مطابق بر معیارهاو هنجارهای اخلاقی جهان سوم بود ند. همچنین این گروه موج سوم فمنیستها سنن و معضلات رایج در جهان سوم را نیز در نظر گرفته اند.
ایران که از کشورهای جهان سوم به حساب می آید نیز جدا از تأ ثیر این جنبش نبوده است. زنان در ایران پس از انقلاب و به خصوص در دهه های اخیر توانسته اند جایگاه نسبتا متفاوتی را نسبت به گذشته به دست آورند، هرچند که رشد این جریان با موانع و سختیهای زیادی همراه است. اوج فعالیتهای آنان از تأ ثیر پذیری از جنبشهای فمنیستی و تحصیل در مدارج عالی دانشگاهی و همچنین مهاجرت آنان به خارج از مرزهای ایران و زندگی در محیطی متفاوت از جامعه مردسالار و سنتی ایران به دست آمده است. با این همه پیشرفتی که در جامعه مدنی و حقوقی زنان به عمل آمده است به نظر می رسد هنوز این جنبش نتوانسته است آن جایگاهی را که تا کنون باید کسب می کرده پیدا کرده باشد و در بسیاری از موارد طرحهای اجتماعی زنان با شکست مواجه شده و نوعی سرخوردگی رابه همراه داشته است . اما موانع اصلی برای پیشرفت این جریان کدامند ؟ در زیر چند مانع به عنوان اصلی ترین موانع بر سر راه جنبش فمنیسم آورده شده است که با برطرف کردن و شناساندن آنها این جنبش می تواند کمک شایانی به پیشرفت طرحهای اجتماعی و سیاسی زنان در ایران بکند؛ هرچند که فعالیتهای سایسی و اجتماعی چون کمپین یک میلون امضا و دیگر جنبشهای آزادیخواهانه تا حدودی برزدودن و یا کم کردن اثر این موانع تأثیر گذاشته است .
1 – سنت و مذهب: تاکنون مذهب به عنوان اصلی ترین مانع این جنبش بوده است. سنت و مذهب زنان را محدود به باورها و شرایط خاصی کرده و از رشد آنها در صحنه های مشخص اجتماعی جلوگیری می کنند. به طوری که می بینیم در شهرهای کو چکتر که سنتی تر هستند این جنبش با معضلات زیادی مواجه است و از سوی دیگر نگاهی که دید سنتی به زن دارد نیز خود به عنوان سدی بزرگ عمل می کند. در دید سنتی ، زن خوب کسی است که در خانه باشد، مادر خوب و همسر خوبی باشد و بتواند رضایت همسر و فرزندان و خانواده خود را کسب کند. هر نوع گریز از این نوع نگاه به نوعی سنت شکنی در نظر گرفته می شود و در نتیجه در تقابل با نرمهای رایج جامعه قرار خواهد گرفت . به عنوان مثال اگر زنی به هر دلیل سنتهای تحمیل شده را کنار بگذارد، از طرف افراد اجتماع فرد ایده آل و مقبولی نیست و شاید در بعضی موارد مورد بازخواست قرار گیرد. در دید سنتی حق هیچ گونه اعتراضی به زن داده نمی شود و زن نمی تواند از سنتهای تحمیل شده سرکشی کند. هر زنی که خودش را با این الگوها تطابق دهد به عنوان الگویی ایده آل در نظرگرفته می شود. تا وقتی که این الگوی ایده آل سنتی بر شرایط جامعه و نوع نگاه مردم حاکم باشد، جنبشهای زنان با شکست مواجه می شود. حتی اکنون که تا حدودی این سنتها شکسته شده است هنوز باور جمعی مردم بر همین الگوها استوار است. شاید این پرسش مطرح شود که برهم زدن این دیدگاه سنتی و تطابق آن با ایده آل گرایی هایی که د رجامعه سنتی تابو خوانده می شود به همین راحتی به دست نمی آید اما می تواند با شکستن این الگوها تا حدودی رفته رفته فضای سنتی حاکم را تغییر دادو آن را به سمت سوی باورهایی نو تغیرداد . در مذهب نیز همین اتفاق می افتد . در دید مذهبی مردان می توانند تا چهار زن اختیار کنند و همین حق به صورت ناخودآگاه نوعی حس تملک و برتری را به مردان جامعه القاء می کند. این باور ها ی مذهبی در کنار باورها و ایده های سنتی که به عنوان الگویی معتبر خودش را نشان می دهد باعث شده است که جنبش زنان بیشتر در حد یک ایده آل گرایی برای توده عام جامعه و در سطح باقی بماند. چاره چیست ؟ نه می شود به تقابل سنت رفت و نه مذهب . تنها راه شکستن الگوهای القاء شده و در عین حال حرکت در مسیری است که میان باورهای جامعه و الگوهای ایده آلی فاصله چندانی نیفتد و توده مردم توانایی پذیرش این الگوها را که مذهبی و سنتی نیستند در کنار باورهایشان بپذیرند. شاید یکی از این راها استقلال مادی و شخصیتی زنان در سطح جامعه و دراقشار مختلف خانواده ها باشد .
2- زنان : دومین عامل خود زنان می باشند بسیاری از زنان طبق تابوهای رایج جامعه حتی از گفتن کلمه فمنیسم هراس دارند. برای آنها باور برابری و همسان بودن سخت و دشوار است ، چرا که طبق ناخودآگاه جمعی شان عادت کرده اند که برابر نباشند. آنها ا ز اینکه با همسر خود و یا مردان جامعه خود در یک سطح باشند می هراسند و همین هراس مانع ورود آنها در صحنه های متفاوت اجتماعی و سیاسی می شود. بسیاری از زنان، جنبشهای فمنیسم را باور ندارند و آن را نوعی زیاده خواهی و یا زیاده طلبی می خوانند. این تصور غلط که از کنش ها موجود در جامعه به آنها القا شده باعث می شود که زنان خود به عنوان سدی در برابر جنبشهای فمینسم عمل کنند . آنها در جامعه ای زیسته اند با این باور که از مردان پایین تر هستند و با همین باورهای تبعیض آمیز و در همین جامعه مردسالار رشد کرده اند. حتی اگر با خود آگاهی، نرمهای اجتماعی خود را باور نکنند و برای سرپیچی از آن مصمم شوند اما در ناخودآگاه خود را مقصر و گناهکار می دانند. بسیاری از زنان به خاطر وابستگی ها ی جسمی و روحی که به مردان دارند قبول و پذییرش جنبهشای فمنیسی برایشان دشوار و غیر قابل دسترس است. ترسی که در ناخود آگاه آنهاست آنها را از حرکت به سوی این برابری باز می دارد و درعین حال رفتار کسانی را که به تقابل با این باور برخیزند نکوهش می کنند.
بهترین راه حل شاید این باشد که زنان بپذیرند آنچه در اثر القائات مذهبی و سنتی بوده مربوط به گذشته است و حقوق برابر حق هر انسانی است. و به جنبشهای فمنیسم تنها به عنوان نوعی از جنبش ضد مرد بودن نگاه نکنند بلکه آن را جنبشی در جهت اعتلای فرهنگ خود و خانواده شان بدانند .
3 - دگماتیسم و تعصب گرایی : عامل سوم دگماتیسم و تعصب گرایی است. تعصب گرایی از قوانین و رسومات جامعه مردسالار است. در جامعه مردسالار مردان نسبت به زنان دارای حس برتری و سلطه جویی هستند. القایی نوعی ازحس مالیکت از طرف جامعه، سنت و مذهب به مردان جامعه مردسالار، نوعی تعصب را در آنها به وجود می آورد بسیاری از فجایعی که در جامعه دگماتیک و متعصب پیش می آید ناشی از همین رویکرد تعصب گرایی و مالکیت گرایی است. تعصب باعث می شود که زنان نتوانند به ایده الهای خود در زندگی مشترکشان و یا زندگی شخصی خود به عنوان فردی از جامعه برسند. اعمال تعصب می تواند از طرف خانواده ، فامیل و یا آشنایان هر فرد باشد در جامعه تعصب گرای اگر زنی از خط قرمزها ی تحمیل شده بگذرد فردی خاطی محسوب شده و از فضای عادی جامعه طرد می شود. این نوع رویکرد نیز در خانواده های مرد سالار و پدر سالا رنیز به وضوح قابل مشاهده است. به این معنی که اگر زنی و یا دختری ایده آل ها و آرمان گرایی های خود را در این بافت بخواهد عملی کند با واکنش سخت پدر خانواده، همسر و یا برادران خود مواجه می شود. تعصب گرایی و دگماتیسم به عنوان یکی از موانع اصلی جنبشهای فمنیسم است و تا وقتی که در بستر جامعه و در ساختارهای افراد جامعه موجود باشد جنبشهای فمنیسم نمی تواند به حرکت ایده آل خود ادامه دهد. تنها چاره برای کم کردن تعصب گرایی در جامعه مردسالار بالا بردن فرهنگ و دانش عمومی افراد جامعه و رواج دادن الگوهایی است که به تدریج تعصب گرایی و دگماتیسم بودن را از سطح جامعه بزداید.
4 – قوانین اجتماع : عامل دیگر اجتماع و قوانین تئوریزه شده آن می باشد. در اجتماع مردسالاری مثل ایران تمامی قوانین حقوقی بر علیه زنان است. هر چند که در سالهای اخیر بهبودهایی در این زمنیه حاصل شده است اما فعالیت در مجرای حقوق زنان و همینطور جامعه زنان، قانون رایجی ندارد. از سوی دیگر قوانین ازدواج، طلاق و رسومات رایج در این ها علیه مصالح زنان می باشد و بر عکس بیشتر مطابق با همان معیارهای تعصب گرایانه و دگماتیک می باشد. قوانین حقوقی به خاطر رابطه نزدیکشان با مذهب و سنت طوری تئوریزه شده اند که زن را در پایین ترین جایگاه بر خورداریهای اجتماعی قرار می دهند. از طرف دیگر اکرانهای رسانه ای و نمایشی نیز در پردازش و باوراندان این الگوها سهم عمده ای دارند و پیدایش حق طلبی زنان و جنبشهای فمینسم را با مشکلات جدی مواجه می کنند. الگو هایی که از طریق رسانه های جمعی و حتی تبلیغات روزنامه و دیگر رسانه ها ارائه می شوند به عنوان نمونه شاخصی از فرآیندهای اجتماعی عیله زنان و باورهای فمنیسم و جنبهشای زنان می باشند و در سطح وسیعی حقوق و برابریهای زنان را به گونه ای واژگون و برعکس نشان می دهند و در حقیقیت قوانین رایج را توجیه می کنند. تنها راه برای جلوگیری از اشاعه این نوع تبلیغات آگاه کردن زنان جامعه از طریق اطلاع رسانی های همگانی و شاید بالا بردن آگاهی آنها از طریق مطالعه و اینترنت باشد .
به نظر می رسد که عدم حضور آشکار فمنیسم رابطه مستقیمی با عوامل ذکر شده دارد. هر کدام از این عوامل به تنهایی و یا در کنار یکدیگر، زنان و جامعه آنها ، مردان جامعه و همینطور باورها و عرفهای مشخص اجتماعی را تحت تأثیر قرار می دهند. با این حال و با همه این عوامل در طول چند دهه اخیر جنبشهای زنان وارد مرحله تازه ای شده است و نیاز به ارائه تئوریهایی در سطح و مطابق با فرهنگ جامعه نوبیناد زنان دارد. ارائه این تصاویر و الگوها ی هم ردیف با دیگر جنبشهای فمنیسم در غرب می تواند از طریق ادبیات، سینما و حتی کارگاههای آموزشی صورت گیرد. تنها در صورتی که هر یک از این موانع کم رنگ شوند و یا از بین روند جنبش فمنیسم به صورت فزاینده و آشکارا در سطوح مختلف اجتماعی خود را نشان خواهد داد. هرچند که این جنبش هم اکنون به صورت نامحسوس، اما چشمگیر تأثیر خود را بر فعالیتها و جنبشهای اجتماعی ، سیاسی و ادبی زنان گذاشته است و می رود تا با کم رنگ نمودن و یا برداشتن موانع یاد شده این جتبش را وارد مرحله جدیدی در عرصه فعایلتهای زنان ایران کند. وبلاگ شخصی
http://www.azadehdavachi.blogspot.com
به امید پیروزی های بیشتر.
نظريه من اينه:
همانطور که خانمها با هم متحد شدند، آقاييون هم حق دارند که با هم متحد شوند و تکنولوژيها و وسايلي را که خودشون اختراع کرده اند و در آينده نيز قرار است که اختراع کنند را تحت اختيار خودشان در بياورند و خودشان تعيين کنند که کدام گروه از خانمها از اين تکنولوژيها استفاده کنند و کدام گروه از خانمها استفاده نکنند!
اين نظريه کاملا منطبق بر عقل و منطقه و عدالته. اين ديگه نه استثماره و نه زور گوئي! اين اسمش تحريمه! يک تحريم هوشمندانه! و ميدونيم که تحريم چيز بدي نيست و حق هر شخص يا گروهي هست که به سهم خودش اشخاص يا گروههاي ديگه رو تحريم کنه.
در همين راستا مراکز علمي و تحقيقاتي هم بايد تکجنسه بشه و سيستم طوري شکل بگيره که سهم آقايان و خانمها هرکدام بطور جداگانه در پيشرفت علم و تکنولوژي مشخص باشه تا بعدا عده اي از راه نرسن و ادعاهاي عجيب و غريب کنن! سپس مردان از دستاوردهاي علمي و عملي خودشون استفاده کنن و زنان هم از دستاوردهاي علمي و عملي خودشون.
البته تر و خشک نبايد با هم بسوزه، بنابراين در ضمن اين ساز و کارها بد نيست يک تبصره هم در نظر گرفته بشه و بر طبق اون، خانمهايي که آقايون رو دوست دارن و اونها رو جنس مکمل خودشون ميدونن بتونن از دستاوردهاي آقايون استفاده کنن و در طرف مقابل هم خانمها خودشون تعيين کنن که کدام گروه از آقايون و تحت چه شرايطي ميتونن از دستاوردهاي اونها استفاده کنن، که البته در اين مورد خانمها صاحب اختيار هستن، ميتونن بدون هيچ ملاحظه اي يکجا تمام مردهاي کره زمين رو از دستاوردهاي خودشون محروم کنن. بهرحال دستاورد خودشونه و اختيارشو دارن. اينطوري آقايون و خانمها هيچ منتي سر همديگه ندارن و ميتون روابط بين مردان و زنان رو از نو تعريف کنن.
شايد اين نظريه متحجرانه به نظر برسه، ولي خوب چاره ديگه اي نيست، چون اولا اين جنگ سرد رو خود خانمها شروع کردن، ثانيا مردها برده نيستن که هرچي کار مهم و سخت بر عهده اونها باشه، پيشرفت علم مديون ذهن اونها باشه، براي حفظ امنيت کشورها و شهروندان جان خودشون رو به خطر بندازن، حق تقدم رو هم به خانمها بدن، آخرش هم خانمها اينطوري جوابشون رو بدن! مطمئنا اين وظعيت قابل دوام نيست! ثالثا قرار نيست جنگ و خونريزي اتفاق بيفته يا به کسي ظلم بشه، اتفاقا قراره عدالت بهتر و دقيقتر اجرا بشه، پس کسي نميتونه از اين نظريه ايراد بگيره!
حالا خوشحال ميشم اگه نظرتون رو در مورد تئوري من بگيد! (کامنت من هیچکدام از قوانین سایت شما رو نقض نمیکنه و در اون به هیچ کس هم توهین نشده، پس اگه نمایشش ندین واقعا مضحکه!)
حالا اشکالی نداره، غصه نخورین، همون کامنت رو به زبانهای فارسی و انگلیسی تو سایتهای دیگه میذارم و در آخرش هم مینویسم سایت "اثر نامه" از نمایش این کامنت خودداری کرد! تا اونوقت ببینیم کی بیشتر ضرر کرده و اعتبارش زیر سوال رفته، من یا شما!
موفق و موئید باشید!