سایت دو زبانه‌ فارسی-آلمانی
سایت دو زبانه فارسی-آلمانی
Saturday
Victor Jara


روزی که آوای موسیقی مُرد
عباس شکری

”ویکتور خارا”، آواز خوان و موسیقی دان شیلیایی در سال 1973 توسط نیروهای کودتاچی دیکتاتور پینوشه به قتل رسید. و اکنون پس از سال ها که از مرگ او گذشته، شرایط و چگونگی آن جنایت افشا شده است. و به همین خاطر باید امیدوار بود که شاید قاتل و جلاد او که هنوز هم زنده است، مجازات شود.

”ویکتور خارا”، اواز خوان مردمی، بازیگر تأتر، آموزگار و فعال سیاسی بود. ”ویکتور خارا” سرود انقلاب سر می داد و علیه جور و ستمی که بر مردم می رفت آواز می خواند.
او توسط نیروهای کودتا وادار به سکوت شد و آمال و آرزویش که رسیدن به زندگی بهتر بود را در سال 1973، با خود به گور بُرد. انگار که با قتل ”ویکتور خارا” مردم شیلی محکوم شدند که پانزده سال دیکتاتوری پینوشه را تحمل کنند.
مدت زیادی در مورد چگونگی مرگ ”ویکتور خارا”، جهان با شایعات گوناگونی روبرو بود که شایع ترین آن قطع دستان او قبل از تیرباران است. آمده است که پس از قطع دستان اش به او گفته اند: "اکنون گیتار بنواز، نوازنده". این داستان با بررسی های اخیر معلوم شده است که حقیقت نداشته است .
اما واقعیت چگونگی مرگ ”ویکتور خارا” که در هفته ی اول ماه جون سال جاری (۲۰۰۹) افشا شد، کمتر از شایعه تخیل آمیز بالا دهشتناک نبود. بر اساس تحقیقات انجام شده، مچ دستان او را پیش از مرگ شکستنه بودند. این در حالی است که جلاد و قاتل او هنوز زنده است . او کسی است که در همین گزارش که بر اساس پژوهش های طولانی هم تهیه شده رسما از او نام برده می شود.
-
سرودهای سیاسی
برای دریافتن این که چرا خواننده مردمی، در شیلی به هلاکت رسید، باید گذشته تاریخی آمریکای لاتین و تأثیر جنگ سرد در جهان را به طور جدی بررسی کرد. در سپتامبرسال 1973آنگاه که ”ویکتور خارا” در زیر زمین استادیوم شیلی در سانتیاگو در انتظار سرنوشت محتوم خود "اعدام" بود، به طور یقین می دانست رویداد ویژه ای منتهی به انتقال او به آن محل شده است که تاثربارترین رخداد تاریخ است.
او در گفتگویی گفته است: "پسر بچه ی فقیر و بی چیزی بودم که در کاوش های مذهبی و یک سال خدمت در ارتش، به جهان تأتر راه یافتم و بازیگر شدم و زان پس، مدیر اداره ی تأتر. بعدها هم ستاره ی مردمی، در روزهایی که رومانتیک ملی در حال شکوفایی بود. این شکوفایی در فرهنگ عامه آمریکای لاتین مرا هم با آوازهایم با خود از جویباری باریک به اقیانوس رساند."
”ویکتور خارا” با پیوند زدن جهان موسیقی، سیاست و فولکلور به شهرت ملی و جهانی رسید. از هواداران جنبش انقلابی "پیشاهنگان خلق" بود و در انتخابات سال 1970 هم از نامزدی "سالوادور آلنده" حمایت می کرد. این حمایت منتهی به سه سال پیروزی و فعالیت سیاسی و امید به آینده شد. امیدی که متأسفانه خیلی زود فرو ریخت.
-
تابستان کوتاه سوسیالیستی
آلنده اهل گفتگو بود. او در انتخابات شیلی 6،36 درصد از آرا را به خود اختصاص داد در حالیکه رقیب اش که از ناسیونالیست های افراطی هم بود 35،3 درصد از آرا را کسب کرد.
روزی که النده قدرت را در دست گرفت، اقتصاد شیلی در رکود کامل به سر می برد. رشد اقتصادی صفر بود و تورم و فقر بیداد می کرد. با این وجود، در آغاز، او موفق شد که مسیر رشد اقتصادی را در جهت بهبود تغییر دهد. در سال 1971، آلنده معدن مس شیلی که در مالکیت شرکت های آمریکایی بود را ملی اعلام کرد. با این اقدام آلنده، گویا آمریکا برای هراس خود از چپ گرایی و مارکسیست بودن رژیم آلنده، تصمیمی گرفته بود و در این اندیشه بود که نگذارد افکار کوبایی کشور شیلی را هم در هم نوردد.
همراه و همدل با مالکین زمین که انگار پیوند خونی جاودانه با زمین داشتند و هماره باید مالک آنها باشند، و گروه کوچکی از برگزیدگان اقتصادی شیلی که قدرتمند هم بودند، آمریکا فشار بر آلنده را افزون کرد. النده در پاسخ این فشارها، بانکها را هم ملی کرد و اصلاحات ارضی را در دستور کار گذاشت. در همین شرایط ”ویکتور خارا” در مورد آزاد مردان و زنان ترانه ها می خواند که به ناگاه همه چیز در هم ریخت، نرخ تورم منتهی به رشد بازار سیاه شد که دولت را به تقسیم کالاهای اساسی و سیستم جیره بندی وادار کرد.
-
از تورم تا کودتای نظامی
از سال 1972 تا روزهای پیش از کودتا در سپتامبر سال 1973، کشور شیلی به واسطه ی اعتصاب های متعدد و متمادی فلج شده بود. آلنده در مارس سال 1973 باز هم برنده ی انتخابات شد اما بهترین متحدان خود را از دست داده بود. نیروهای اپوزوسیون امیدوار بودند که آلنده کناره گیری کند. با افشای اسناد سازمان سیا و وزارت خارجه شیلی، آشکار شده است که مخالفین آلنده، با حمایت و دخالت مستقیم سازمان سیا به این امید دل بسته بودند.
اما آلنده نه تنها کناره گیری نکرد که به اجرای برنامه هایش اصرار می ورزید و ”ویکتور خارا” هم هم چنان به حمایت از بی چیزها و در مخالفت با گروه کوچکی سرمایه دار و نیز امپریالیسم ترانه می خواند.
نیروی فشار مخالفین مدام قوی تر می شد. بیست و نه جون یکی از نیروهای فاشیستی می خواست که با محاصره ی کاخ ریاست جمهوری، دولت آلنده را سرنگون کند. دادگاه عالی شیلی هم آلنده را به عدم رعایت قانون متهم کرد. در آگوست همان سال مجلس نمایندگان شیلی مصوبه ای گذراند که در آن آلنده به نقض قانون اساسی متهم شده بود و از ارتش خواسته بودند که وارد عمل شده و قدرت را در اختیار بگیرد. واقعه ای که به زودی در سپتامبر 1973 انجام شد.
-
جوانان به خون غلطیده انقلاب
یازده سپتامبر 1973 ارتش وارد عمل شد و ظرف چند ساعت کنترل همه ی کشور از جمله کاخ ریاست جمهوری را در دست گرفت. کاخی که آلنده در آنجا زندگی می کرد. آلنده از کناره گیری و واگذاری داوطلبانه ی قدرت خودداری کرد و در عوض در یک سخنرانی برای مردم، اعلام کرد که او توسط نیروهای کودتا مجبور به کناره گیری شده است . به این ترتیب کاخ ریاست جمهوری بمباران شد و النده در خرابه های کاخ به قتل رسید. مرگی که هنوز هم چگونگی آن در هاله ای از ابهام قرار دارد.
تا هفته ی اول ماه جون سال 2009 چگونگی کشته شدن ”ویکتور خارا” هم نامعلوم بود. آنچه آشکار بوده این است که خارا به همراه صدها استاد و دانشجوی دانشکده ی فنی سانتیاگو به استادیوم فوتبال شیلی منتقل شده و بعدها هم در زیر زمین استادیوم کشته شد.
اما اکنون، جزئیات و چگونگی به قتل رسیدن ”ویکتور خارا” افشا شده است. برملا شدن جزئیات قتل خارا استوار است برپژوهش های وسیع مؤسسه تحقیقات روزنامه نگاری شیلی از و توضیحات و شهادت سربازانی که در روز مرگ ”ویکتور خارا” در استادیوم حضور داشته اند. این سربازان پس از سالیان متمادی سکوت و تحمل عذاب وجدان سرانجام حاضر شدند اطلاعات خود را در اختیار دستگاه قضایی شیلی قرار دهند. براساس توضیحات سربازان شاهد، ”ویکتور خارا” در آخرین لحظه هم آواز می خواند. آوازهایی برای همکاری، رفاه، بهداشت و برچیده شدن بساط فقر و ظلم. یکی از آنها می گوید هنوز هم هر گاه آواز خارا که در واپسین لحظات عمر می خواند: "دستانی که گشاده می شوند به سوی شلیک کنندگان " را به یاد می آورم و دستان از مچ شکسته شده را، لرزه بر تن ام می افتد و اشک از چشمانم جاری می شود.


آن روز که مو سیقی مُرد
روز هفده سپتامبر، چند روز پس از کودتای نظامی، ”ویکتور خارا” همراه با ده ها تن دیگر به اتاقی در زیر زمین استادیوم شیلی در سانتیاگو منتقل شد. صورت او پُر بود از آماس که نشان روزهای شکنجه بود و دستانی که زخمه های اعتراض به نابرابری را بر سیم های گیتار وارد می آورد، شکسته شده بودند.
”ویکتور خارا” را روبروی دیوار قرار دادند و افسری دون پایه لوله ی اسلحه ی کمری خود را به سوی شفیقه ی او نشانه رفت. این افسر که گویی با مرگ شوخی داشت بازی رولت روسی را آغاز کرده بود. اسناد و مدارک موجود در این مورد که افسر چند بار ماشه بدون گلوله ی اسلحه اش را چکانده است تا سرانجام تیر مرگ آور، اندام ”ویکتور خارا” را بر زمین بکوبد، چیزی نشان نمی دهد.
اما سربازی که خود یکی از اعضای جوخه ی اعدام بوده، در شهادت خود در دادگاه گفته است: با دستور آتش، 43 گلوله ی دیگر تن ”ویکتور خارا” را سوراخ سوراخ کرد.
سراسر این صحنه ی دلخراش و دهشتناک را فردی به نام "نلسون ادگاردو هاسِه هازی" سازماندهی کرده که خود نیز در اتاقی مشرف به این محل، شاهد و ناظر این اقدام ناجوانمردانه بوده است.
هاسه هازی حضور و نظارت خود بر صحنه ی اعدام ”ویکتور خارا” در استادیوم شیلی را انکار می کند. این در حالی است که همه ی سربازان در شهادت خویش او را برنامه ریز و مسؤل اجرای اعدام خارا معرفی کرده اند.
جلاد "هاسه هازی" در حال حاضر تولید کننده جعبه های چوبی مخصوص شراب است و از رفاه فوق العاده ای برخوردار. او بابت دستمزد خوش رقصی هایش به مقام و مال و منال رسید ه و هنوز هم زنده است.
"هاسه هازی" در گفتگوی کوتاهی با روزنامه ی "ملت" می گوید که اصلا نمی داند ”ویکتور خارا” کیست و هرگز در استادیوم فوتبال شیلی حضور نداشته که فوتبال را دوست ندارد. این پاسخ بدیهی است که دروغ او را بیشتر آشکار می کند زیرا اکنون استادیوم شیلی به استادیوم "ویکتور خارا" تغییر نام داده است.
جلاد آزاد است
جسد ”ویکتور خارا” را به سردخانه ی مرده شوی خانه تحویل دادند و همان جا توسط یکی از نگهبانان شناسایی شد و همو به خانواده اش اطلاع داد. به همین خاطر ”ویکتور خارا” هم تشییع جنازه شد و هم از گوری مشخص برخوردار گشت. سایر قربانیان دیکتاتوری پینوشه با این اقبال مواجه نشدند. هنوز هم خیلی ها در این فکر هستند که چه بر سر عزیزشان آمده و کجا مدفون شده اند.
پینوشه در سال 1988 مجبور به واگذاری قدرت گردید و برای همیشه به عنوان سناتور برگزیده شد. عنوانی که او را از هرگونه پیگرد و تعقیب مصون می داشت.
پینوشه در سال 2006 در سن نود و یک سالگی درگذشت بی آن که هرگز به سبب جنایات، قتل، شکنجه، نقض حقوق بشر، آدم ربایی و کودتا محاکمه شده یا مسؤلیت این همه نامردمی را رسما به عهده گرفته باشد. اکنون اما، شاید "هاسه هازی" به جرم جلادی، محاکمه و مجازات شود. حداقل به جرم به هلاکت رساندن خالق آواهای موسیقی مردم شیلی .
آوای گرم ویکتور خارا و موسیقی او علیرغم به هلاکت رسیدن اش هماره زنده خواهد ماند. چنانچه "کورنلیس ویسویک" در شماری از آهنگ های خود یاد خارا را زنده نگه می دارد:
ویکتور خارا،
آنها فکر می کنند که باید پروازم کنم
من اما فکر می کنم که چگونه!!
0 Comments:

ارسال يک نظر